ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 92/3/25 11:31 عصر
امروز بالاخره ماراتن نفس گیر ریاست جمهوری با پیروزی لب مرزی حسن روحانی(تنها 370 هزار رای با کشیدن انتخابات به دور دوم فاصله بود) تمام شد. کسی که توانست با شعار بهبود شرایط اقتصادی و رفع تحریم ها در عین حفظ حقوق هسته ای پیروز رقابت بشود. پیام مردم در انتخاب حسن روحانی علاقه و نیازشان به بهبود شرایط اقتصادی است ولی درعین حال بسیار کم هستند کسانی که این بهبود ها را به شرط قربانی کردن منافع ملی مان بخواهند.
البته حسن روحانی در سابقه خود مفتخر به چنین عیوبی هست. کسی که حاضر شد در ازای یک سری وعده های کلی و خشک و خالی تمام فعالیت های هسته ای کشور ما را تعلیق کند. حال او این بار وعده داده که بدون اینکه منافع ملی را قربانی کند تحریم ها را بردارد. اما شواهد حکایت از سناریویی دارد که در مقاله ("پاسخ به سوالی معروف در مورد جلیلی و بررسی دو سناریوی انتخابات آتی") به آن اشاره کرده بودم. هنوز انتخابات به شب نرسیده وزیر خارجه انگلیس که کشورش نماد استعمار و رفتار استعماری است با پررویی تمام پیام داده خواستار برقراری «روابط سازنده» ایران با جامعه بینالملل است. و در این چند ساله با رفتارش تفسیر کرده است که روابط سازنده یعنی کوتاه آمدن و وادادگی و جامعه بین الملل یعنی امریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و چند کشور دیگر. مشابه این پیام را کشور فرانسه و سوئد نیز فرستاده اند. اما کور خوانده اند نه مردم به این وادادگی ها رای داده اند و نه می گذارند که کسی به بهانه بهبود روابط با دنیای غرب- که حسن روحانی سابقه این کار را دارد و به عینه نتایج اسف بارش را دیده است- منافع ملی مان را قربانی کند. مردم تنها یک چیز می خواهند و آن شعارهایی است که آقای روحانی داده یعنی بهبود شرایط اقتصادی و رفع تحریم ها بدون قربانی کردن منافع ملی و امیدوارم که آقای روحانی به تعهدشان مبنی بر حفظ حقوق ملت پایبند باشند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 92/3/23 4:24 صبح
کلا حسین شریعتمداری را خیلی دوست دارم. نه فقط به خاطر اینکه فحش خوردنش از ضد انقلاب داخلی و خارجی ملس! است، بلکه برای اینکه همیشه اصول و مبانی ثابت و خاصی برای خودش دارد که با آن بقیه شرایط بیرونی را می سنجد و نمونه اش وقتی است که استحاله طلبان، عرصه اندیشه، سیاست و فرهنگ انقلاب اسلامی جولانگاه عرق خوری و عربده کشی هایشان بود، ذره ای از اصول خود عقب نشینی نکرد و یک تنه مقابل دهها نشریه زنجیره ای ایستاد. انگیزه بنده برای نگارش این نوشته، "نکته" ای است که حاج حسین قصه ما امروز در کیهان زده(روز قبل از انتخابات) و یادداشتی است که در سرمقاله دیروز کیهان نوشته است.
ایشان در این نوشته ها به خاطر انصراف عارف از انتخابات اینطور تحلیل کرده اند که حال رای عارف به سمت روحانی سرازیر شده است و اصولگرایان به خاطر تشتت آرایشان مجبورند که به جای اینکه دور اول کار را تمام کنند با آقای روحانی به دور دوم بروند و در آنجا کار را تمام کنند. حاج حسین ما اینطور تحلیل کرده است که به خاطر همین به دور دوم رفتن اصلاح طلبان(حتی در صورت شکست در دور دوم) دوباره امیدهایشان برای ایجاد تغییرات مورد نظرشان در کشور زنده خواهد شد و این خطری بزرگ برای اصولگرایان خواهد بود. باید بگویم که بنده با اینکه به دور دوم کشیده شدن انتخابات برای اصولگرایان ناگوار خواهد بود موافقم. اما تفاوت دیدگاهم در جایی دیگر است. ایشان در ادامه اینطور استدلال کرده اند که بقیه اصولگرایان با قبول سمت هایی در دولت او، باید به نفع کسی که آرای بیشتری دارد کنار بکشند تا کار در دور اول تمام شود. آنطور که از نوشته حاج حسین بر می آید منظور ایشان از آن شخص مقبول حتما قالیباف است که در اکثر نظرسنجی ها پیشتاز است. اما بنده چند دلیل برای رد این توصیه و قبول همین تشتت آرای فعلی دارم. در وهله اول آقای شریعتمداری با یک پیش فرض غلط به این نتیجه رسیده و این پیش فرض این است که حتما آرای عارف به سبد روحانی ریخته شده است. این فرض غلط ناشی از یک بعدی و سطحی نگری به آرای جامعه است. ما دو نوع رای در مورد هر کاندیدایی داریم ایجابی، سلبی و متغیر. یعنی آقای عارف هم کسی را داشت که صد در صد به او رای می داد و هم کسی را داشت که صد در صد به او رای نمی داد(که با آن کاری نداریم) و هم کسی که نسبت به او رای نسبی داشت که ممکن بود با گذشت زمان تغییر کند. معمولا آن کسانی که رای ایجابی در مورد عارف داشتند قشری از طرفداران اصلاح طلبان در جامعه بودند که او را نماینده اصلاحات می دانستند. هنگامی که عارف انصراف داد خود به دو قسمت تقسیم شدند عده ای به خاطر اینکه اصلاح طلبان دیگر نماینده ای در انتخابات ندارند یا رای سفید می دهند و یا اصلا در انتخابات شرکت نمی کنند. عده دوم بنا بر توصیه های آقایان خاتمی و هاشمی متمایل به روحانی خواهند شد. پس باید قبول کنیم که در وهله اول مقداری ریزش در آرای عارف خواهیم داشت. در وهله دوم قسمتی از آرای نسبی آقای عارف که به خاطر گل به خودی های جریان اصول گرا - و با عاملیت استاد اسدی های! جریان اصولگرا- نسبت به اصولگرایان سرد شده اند باز هم کاندیدای اصلاح طلب دیگری را (حتی اگر گذشته ای اصولگرا داشته باشد) به اصولگرایان ترجیح خواهند داد. قسمتی قابل توجه دیگری از کسانی که رای نسبی به آقای عارف داشتند جزو کسانی هستند که رای سلبی به آقای روحانی دارند، ایشان بعضا کسانی هستند که عارف را به خاطر یزدی بودنش و یا نخبه علمی بودنش و یا پوشش خاص خانوده اش و... دوست داشتند و حال که این ویژگی ها را در روحانی نمی بینند به کسان دیگری از جریان اصولگرا مانند ولایتی، قالیباف و رضایی روی خواهند آورد. فی الواقع عقلای جریان اصلاحات نیز این تحلیل را می دانند و به آن اذعان دارند اما آنچه که این جریان را به انتحار تشویق کرده است و وادارشان کرده که کاندیدای اصلاح طلب را قربانی کسی که در گذشته اصولگرا بوده کنند این است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، ولی شاید با این انتحار موفق شوند به دور دوم بروند و روح تازه ای در جریان اصلاحات بدمند. اما شاید برخلاف تصور بسیاری از جمله حاج حسین، ضربه بزرگتر آنجا باشد که جریان اصولگرایی نیز بخواهد اقدام جریان اصلاحات را انجام دهد. این گروه همان تصور ساده را از سبد آرای اصولگرایانی مانند ولایتی و رضایی دارند در صورتی که واقعیت بسیار پیچیده تر است. باید گفت که اگر کسی مثل ولایتی بخواهد امروز از انتخابات کنار بکشد بنا بر تحلیل پیچیده شرح داده شده ممکن است که علاوه بر کمکی که به سبد آرای قالیباف می کند به همان نسبت نیز به روحانی کمک کند! یعنی طیف سنتی جامعه را که بعضا به ولایتی رای خواهند داد به سمت سبد آرای روحانی که آخوند است، بکشاند. این اتفاق در مورد رضایی نیز مصداق دارد و ممکن است با انصراف همین دو کاندیدا رای روحانی از جلیلی پیشی بگیرد و به عنوان نفر دوم به دور دوم برود. اما طبعا گفته می شود که اگر جلیلی نیز علاوه بر دو نفر قبلی به نقع قالیباف انصراف بدهد کار در دور اول تمام است و به دور دوم نمی کشد اما یک سوال بزرگ در اینجا پیش می آید و اینکه اگر با انصراف جلیلی و با توجه به تقویت سبد آرای روحانی به طبع انصراف دو اصولگرای قبلی-و با همان نگاه پیچیده به آرا- کار در دور اول تمام نشود چه می شود؟ آن وقت ما می مانیم با روحانی ای که به دور دوم آمده و جلیلی ای که به خاطر رای آوری قالیباف در دور اول حذف شده و جای خود در رده بندی آرا را به روحانی داده است، یعنی همان چیزی که هدف اصلاح طلبان است. به این می گویند بازی در زمین حریف. چرا که هم با دست خودمان کاندیدای محبوب و انقلابی-که هم اکنون تمام توجهات در دنیا معطوف رای آوری اوست- را از گردونه انتخابات حذف کرده ایم و دودستی جای او را در دور دوم به سازشکاری مثل روحانی داده ایم که تمام طیف های اصلاح طلب داخل و خارج پشت سر او جمع شده اند. به قول معروف خر بیار و باقالی بار بزن! حال با این اشتباه خدا می داند که در دور دوم چه اتفاق می افتد و اصلا بعید نیست که دشمن با سوزاندن یکی از مهره های سوخته خود(مانند ماجرای توطئه برای بمب گذاری در هواپیمای خاتمی در سال 88) آرای جامعه را احساسی کند و با کشاندن آن به سمت روحانی بازی باخته را 3 بر هیچ ببرد.
یاعلی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 92/3/22 12:35 صبح
در این نوشته می خواهم دلیلی را بررسی کنم که بسیاری از کسانی که نمی خواهند به جلیلی رای بدهند آن را به کار می برند. آن دلیل این است که "تحریم های اخیر به خاطر نحوه مذاکرات جلیلی است و به خاطر جلیلی است که ما از طرف شورای امنیت تحریم می شویم و اگر جلیلی رئیس جمهور بشود تحریم ها چند برابر می شود".
اولا باید گفت که تحریم های اخیر برنامه ای از اندیشکده های امریکایی(think tank) است که سالهاست(بسیار قبل تر از مذاکرات هسته ای و در آغاز انقلاب) بر روی حذف دشمنی به نام ایران متمرکز شده اند. در همین راستاست که در اول انقلاب بحث تجزیه کشور پیش آمد و بعدتر جنگ تحمیلی. بعد از نا امیدی از جنگ نظامی نبرد فرهنگی آغاز شد و حالا بعد از نا امیدی از به نتیجه رسیدن کوتاه مدت نبرد فرهنگی، جنگ اقتصادی را شروع کرده اند. بهانه جنگ اقتصادی موضوعی بود به نام برنامه ی هسته ای ایران. قرار بود به علت ترسناک بودن سلاح های هسته ای برای همه مردم و دولت های دنیا این موضوع به ایران نسبت داده شود تا هم بهانه ای برای انواع فشارها، از جمله اقتصادی بر علیه ایران پیدا شود و هم این که با وادار کردن کشور ایران به عقب نشینی از آن پلی برای مجبور کردن ایران به تغییر رفتارش در جهان اسلام و دنیا بسازند و هم مردم عزتمند ایران را تحقیر کنند و آنان را درس عبرتی برای بقیه کشورها که هوس استقلال و دیانت دارند بکنند. ما در این سیاست تجربه دو نوع رفتار را داریم. رفتار نوع اول که در زمان آقای خاتمی و با مسئولیت روحانی در جریان بود بنا بر این بود که ما عقب نشینی کنیم تا غربی ها نیز از فشارهای خود دست بردارند و این کار تا جایی ادامه پیدا کرد که ما عقب نشینی کردیم ولی برخلاف تصور آقایان روحانی و خاتمی غرب نه تنها عقب نشینی نکرد و هیچ امتیازی به ایران نداد بلکه بعد از تعلیق کامل فعالیت های هسته ای کشورمان حتی جری تر هم شد و تقاضاهای بزرگتری از ایران کرد و در ضمن آن پرونده ایران را به شورای حکام آژانس انرژِی اتمی ارجاع داد و فی الواقع کلید شروع قطع نامه ها بر علیه ایران از آنجا خورد. این روند با دخالت مستقیم رهبری در آن قطع شد. روال بعدی وقتی پیش آمد که لاریجانی و بعد از آن جلیلی سکان هدایت مذاکرات را به دست گرفتند. بعد از شروع روند جدید به علت عقب نشینی های بیش از اندازه تیم قبلی و جری شدن غربی ها وقتی تیم جدید در مقابل خواسته های غیرمنطقی غربی ها مقاومت کرد آنها نیز(در زمان لاریجانی) با ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، شروع به تصویب قطع نامه های بی بخاری در مقابل ایران کردند که بیشتر جنبه سمبلیک و ترساننده داشت که از زمان مسئولیت جلیلی آنها تنها یک بار موفق به اجماع در شورای امنیت و صدور قطع نامه شدند. آقای جلیلی و تیم های قبلی همگی به نیت مذاکره و حل و فصل موضوع اقدام می کردند ولی تفاوت در اینجا بود که تیم روحانی در مقابل وادادن و تحقیر ملت ایران چیزی عایدش نشد ولی جلیلی مذاکرات را بر مبنای حفظ حقوق اساسی مردم پیش برد که در آن تنها زمانی عقب نشینی می شد که غرب نیز متقابلا عقب نشینی کند. در این زمان بارها غرب نیت خود در عدم به نتیجه رسیدن مذاکرات و هدفش برای رسیدن به اهدافی که در اول مقاله عرض شد را به اثبات رساند که از جمله آن فرستادن ترکیه و برزیل برای میانجیگری به تهران بود ولی بعد از اینکه توافق حاصل شد با قلدری آن را زیر پا گذاشت. اما موضوع ادامه داشت تا زمانی که استراتژی جدید غرب یعنی تحریم های فلج کننده بر ایران آغاز شد. از آنجا که تیم مذاکره کننده جدید قوی کار می کرد و اکثر کشورهای دنیا در این منازعه به ایران حق می دادند غرب نتوانست تحریم های شدید خود را از طریق شورای امنیت و با اجماع کشورهای عضو شورای امنیت به انجام برساند و امریکا مجبور شد که به تنهایی این کار را انجام دهد. در این راستا امریکا کشورهای مختلف را جداگانه مجبور کرد که علی رغم میل شان نفت ایران را تحریم کنند و ایران را از درامد سرشار نفت محروم کند و از طرف دیگر نیز طی اقدامی بی سابقه در تاریخ جهان بانک مرکزی ایران را تحریم کرد تا از این طریق و به بهانه برنامه هسته ای ایران اهدافی که در اول مقاله به عرض تان رسید را محقق کند. خوشبختانه ایران تا به حال علی رغم فشارهایی که تا به حال به آن آمده -که نوعا تاریخ بی سابقه است- توانسته موج تحریم ها را هضم کند و کاری کند که مردم فشار کمتری احساس کنند. حال در انتخابات جدید ایران و امریکا بر سر دوراهی هستند یک راه به سمتی است که ایران با انتخاب روحانی رسما از مواضع هسته ای خود عقب نشینی کند. در صورت تحقق این سناریو امریکا بعد از سالها می بیند که یکی از سناریوهای آن محقق شده است پس با خوشحالی تمام اول برای تثبیت قدرت وادادگان در ایران، کمی از فشار ها را کم می کند ولی بعد از مدت کوتاهی دوباره با همان بهانه ها و یا بهانه های جدید تر تحریم های سخت تری را به ایران اعمال می کند تا به طور کامل سیاست های اصولی انقلاب زیرپا گذاشته شود و با پیش روی های قدم به قدم، ایران را از یکی از کاندیداهای قدرت برتر جهان در دهه های آتی به کشوری درجه سوم در جهان تبدیل کند و به این وسیله شعله بیداری اسلامی ظلم ستیزی و اسلام خواهی را برای همیشه در جهان نابود کند. البته باید به این نکته اذعان کرد که بعد از مدتی عقب نشینی توسط آقای روحانی ایشان مانند گذشته دوباره پشیمان خواهند شد و می خواهند که مقاومت کنند در صورتی که توانش را نخواهند داشت دراین زمان به علت عقب نشینی های ایران غربی ها بارها قدرت مند تر و سر سخت تر شده اند و ایران نیز در مواضع خود بسیار ضعیف شده است و در واقع ایران به لحاظ سیاسی به سال های 83-84 که تازه اول مقاومت بود برمی گردد در صورتی که از لحاظ اقتصادی بسیار تضعیف شده و از لحاظ سیاسی نیز بسیار تحقیر شده است و شاید تا به آن موقع بیداری اسلامی از بین رفته باشد. در سناریوی دوم که انتخاب جلیلی است غرب می بیند که علی رغم تصورش تحریم ها ایران را از مقاومت پشیمان نکرده است پس شروع به بررسی سناریوهای جدیدتری برای مقابله با ایران می کند و از ادامه تحریم ها نا امید می شود و یا لااقل برعکس سناریوی اول آنها را تشدید نخواهد کرد.
حقیر سناریوهای پیروزی قالیباف و یا شخص دیگری را به علت مشخص نبودن مواضع "واقعی" آنها نمی توانم پیش بینی کنم.
یا علی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/12/2 1:41 عصر
این نوشته را به لطف خدا مدت ها قبل یعنی در تاریخ 89.5.29 نوشتم ولی انگار تازه مصداقش برای بعضی روشن شده است:
آقای احمدی نژاد، آقای علی لاریجانی، آقای صادق لاریجانی، آقایان وزرا، آقایان نمایندگان، آقای شریعتمداری، آقای رسایی، آقای زاکانی،آقای توکلی، آقای مطهری، آقای ضرغامی، آقایان احزاب مدعی اصولگرایی، آقایان علما، آقایان خطبای جمعه، ... و همه آقایان مدعی ولایت مداری، چه شده که صدایتان را نمی شنویم! شاید اشکال از گوش های ماست، و شاید هم از زبان های شما!
صدای وا اسلامتان وقتی بلند است که مشایی چرت و پرت بگوید و فریاد ولایت مداریتان وقتی بلند است که احمدی نژاد در اجرای توصیه رهبری دو، سه روز تاخیر کند. لابد اینگونه می خواهید برای امام زمان ولایتمداری کنید. اگر امام زمان 313 یار داشته باشد، مطمئنا شما جایی بهتر از 313 هزارم نخواهید داشت. مگر یادتان رفته که ولی تان در زمینه ارسال کشتی به غزه چه فرمودند؟ مگر نفرمودند:" کار نمادین و درخشان اعزام کاروان دریائی به غزه، باید در دهها شکل و شیوهی دیگر بارها و بارها تکرار شود. حکومت سفاک صهیونیست و حامیان آن بویژه آمریکا و انگلیس باید قدرتِ شکستناپذیر عزم و بیداریِ وجدان عمومی جهان را در برابر خود ببینند و حسّ کنند." حالا جالب اینجاست که شما همه مدعی ولایت مداری هستید و سه ماه هم از این دستور گذشته است. ولی مثل اینکه نوشتن در مورد چرت و پرت های مشایی برای آقای شریعتمداری مهمتر از حکم ولی است. مثل اینکه مناظره در مورد مشایی برای آقای یامین پور مهمتر از دستور رهبری است. مثل اینکه انتقاد از سخنان مشایی برای خطبای جمعه مهمتر از مسئله پاره تن اسلام یعنی فلسطین است.
من انحراف را از همین جا می بینم، من فتنه بزرگتر را در همین جا احساس می کنم. فتنه بزرگتر تمرد ولایتمداران از ولایت است. فتنه بزرگتر وقتی است که ولی "امر" به وحدت می کنند و آن را واجب شرعی می دانند ولی ولایتمداران به بهانه چرت و پرت های مشایی کشور را صحنه درگیری بین خود می کنند. فتنه بزرگتر وقتی است که سخنان مشایی مهمتر از مسئله محاصره غذایی و دارویی زنان و کودکان غزه می شود. فتنه بزرگتر وقتی است که "نفس" ولایتمداران ولی آنها می شود. من دست های نفاق آلود را می بینم، من دست های خبیث را می بینم، من رسانه های منافق را می بینم، من فتنه بزرگتر را می بینم... .
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/11/4 2:51 صبح
باید یک شیلیایی بود تا فهمید که تحمل سالها حکومت کودتای پینوشه و موش آزمایشگاهی شدن برای نظریات میلتون فریدمن چه طعمی دارد. باید یک پسر آرژانتینی باشی تا درک کنی که وقتی یک پسر آرژانتینی می فهمد که مادر واقعی اش یک مخالف حکومت کودتایی ژنرال ویلدا بوده و بلافاصله بعد از به دنیا آمدن او کشته شده است و او سالها به دست خانواده های طرفدار این رژیم خونخوار بزرگ شده، چه حالی دارد. باید یک عراقی باشی تا...
روانپزشکی بر روی بیمارانش شوک درمانی را اجرا می کند و همین نسخه ای می شود برای میلتون فریدمن روانی! تا با اقتصاد کشورهای بسیاری همان کند که دکتر کمرون با بیماران روانی اش انجام می داد. و باز هم این سازمان های جاسوسی همیشه در صحنه! غربی هستند که مجری چنین اقدامات مشمئز کننده ای می شوند. و باز هم مستندی که اثبات کند که این جهان تبدیل به دنیایی شده که کشورها یا گرگ اند و یا گوسفند. این واقعیت قرن های اخیر جهان ماست چه نوامی کلین آنها بگوید و چه سید مرتضی آوینی ما!
دانلود مستند "دکترین شوک "که بررسی نظریه شوک در معادلات چند دهه اخیر جهان می پردازد
تریلر را از اینجا دانلود کنید
دانلود مستند دکترین شوک(The Shock Doctrine)
ترجمه، اصلاح و زیرنویس توسط حیات تی وی
مدت زمان :1 ساعت و 18 دقیقه فرمت:mp4
حجم:500MB
قسمت 1: لینک مستقیم لینک کمکی
قسمت 2: لینک مستقیم لینک کمکی
قسمت 3: لینک مستقیم لینک کمکی
قسمت 4: لینک مستقیم لینک کمکی
قسمت 5: لینک مستقیم لینک کمکی
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/5/29 9:56 عصر
با نام و یاد خدا حیات تی وی آغاز به کار کرد.
حیات تی وی رسانه ای متفاوت در عرصه هنر انقلاب اسلامی.
بخش های حال حاضر: دانلود مستند، کلیپ، برنامه های تلویزیون،سخنرانی و...
بخش های آینده: دانلود فیلم+نقد،موسیقی،مدح و مرثیه و...
حیات تی وی برای ادامه کار خود دست تک تک شما عزیزان را به گرمی می فشارد.
منتظر نظرات انتقادات و پیشنهادات شما هستیم.
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ...
کلمات کلیدی :
حیات تی وی
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/5/6 4:32 عصر
بسم الله
نمی دانم ما با این همه اداعاهایمان آن دنیا باید جواب خدا را چه بدهیم. 5 ماه است از سال تولید ملی گذشته و من و تو که ادعای وطن دوستی مان گوش فلک را کر کرده نه تنها برای تولید ملی میهن اسلامی مان هیچ کاری نکرده ایم بلکه هر روز با خرید محصولات خارجی داریم تیشه به ریشه تولید ملی می زنیم. امروز وبلاگی در سایت الف معرفی شده بود که با مراجعه به آن از خودم خجالت کشیدم. اینکه چطور جوانی گمنام با یک کار ساده فرهنگی محصولات ملی را کاملا واقع بینانه معرفی می کند و به تولید ملی اش کمک می کند و ما منتظریم که خود امام زمان(عج) بیاید و تولید ملی ما را افزایش دهد. یاد این سخن رهبری در مورد حاج عبدالله والی افتادم:
شما بدانید، اینجور کارهای بی سروصدا و خاموش و خالصانه، نه فقط برای شما پیش خدای متعال درجه و مرتبه درست می کند، بلکه در کل بنای جمهوری اسلامی اثر می گذارد، مثل سیمانی است که در یک بنایی تزریق کنند و آنرا مستحکم کنند. با انجام اینجور کارهای مخلصانه، بنای جمهوری اسلامی مستحکم می شود بدون اینکه کسی بفهمد. یعنی وقتی در گوشه و کنار کشور، در بین مردم، کسانی هستند که کار را برای خدا می کنند، کار را مخلصانه انجام میدهند، دنبال هیاهو و جلب نظر این و تحسین آن نیستند، یکی از خواصش این است که اصلاً خود این بنا را مستحکم می کند، مثل روحی که در یک کالبدی بدمند. بنابراین، این کارهای شماها اینجور ارزش دارد.
(دیدار خانواده مرحوم حاج عبدالله والی با رهبر انقلاب 1391/03/26)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/5/4 4:53 عصر
بسم الله
نمی دانم بازی Angry Birds را بازی کرده اید یا نه. داستان پرندگانی است که خود را به سازه های مختلف می کوبند تا آنها را تخریب کنند. سازه هایی که شبیه به ساختمان ها و اماکن مسکونی هستند و یا تجهیزات نظامی مثل انبار مهمات و تانک و ... هستند. شما باید چند پرنده رو طوری پرتاب کنید که بتوانید آنها را به طور کامل تخریب کنید. از همان اولی که این بازی را دیدم به آن مشکوک شدم. این از آن پخش گسترده آن در اندروید و استقبال بی نظیر مخاطبان علی الخصوص مخاطب غربی به آن و بعد هم که نسخه PC آن منتشر شد. اگر دقیق تر فکر کنیم پی می بریم که چرا بازی ساز غربی به اینچنین سوژه ای بها می دهد.
اولین باری که انسان غربی با واژه انتحار مواجه شد، در هنگام جنگ جهانی دوم و وقتی بود که خلبان های ژاپنی(کامیکازه) با زدن هواپیماهای خود به کشتی های آمریکایی و فدا کردن جان خود آن ها را تخریب می کردند. البته این تفکر خلبانان ژاپنی از فرهنگ عجیب آن می آمد که در آن ژاپنی های آن زمان کشور ژاپن(یعنی: سرزمین آفتاب تابان) را خدای خود می پنداشتند و پادشاه را تجسم خدا می دانستند. به طوری که وقتی که بعد از جنایات هسته ای امریکا در هیروشیما و ناکازاکی پادشاه ژاپن پیمان تسلیم به قید و شرط ژاپن را می خواست به روی عرشه ناو آمریکایی ببرد، چندین هزار نفر بر اثر این ننگ، در جلوی کاخ پادشاه هاراگیری(خودکشی) کردند. این فرهنگ انتحار از سنت و تفکرات قدیم ژاپنی می آمد که هنوز از هم رگه هایی از خدا پنداشتن کشور در ژاپنی های مدرن شده وجود دارد. اما از وقتی که مدرنیزاسیون وارد ژاپن شد و ژاپن تبدیل شد به کشور مادی گرا و شیر بی یال و دم و اشکم دیگر از آن تفکرات هم خبری نشد. این تجربه در تاریخ بشر غربی و امریکایی به عنوان انتحار و خودکشی ثبت شد و در جهانی که روح نداشت دلیلی نداشت که انسان غربی برای شی،تفکر و عقیده ای دست به این نیستی بزند. تا اینکه به قول میشل فوکو(نظریه پرداز پست مدرنیسم) انقلاب اسلامی با رهبری خمینی "روحی شد برای این جهان بی روح". در این فضا بود که انسان دلیلی پیدا کرد که خود را در راه آرمان و اهدافش فدا کند و نیستی از جهان مادی را به امید زندگی سعادتمند در جهان اخروی به جان بخرد. اولین بار به طور رسمی و گسترده با عملیات شهادت طلبانه حسین فهمیده این تفکر که در مواقع ضرورت می توان از جان خود برای دفاع از انقلاب اسلامی گذشت تبلیغ شد و امام هم با نامیدن حسین فهمیده به عنوان رهبر خود راه جدیدی برای انقلاب اسلامی در مقابل تهدیدات پیش روی خود گشود. این اقدام الگویی شد برای مقاومت اسلامی لبنان تا مشابه آن را هنگام اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی و همراهی امریکا و فرانسه به کار بگیرد. یکی از اقدامات بر ضد رژیم صهیونیستی بود که موجب هلاکت 141 نظامی صهیونیست شد و اقدامی دیگر علیه مقر چتربازان آمریکایی بود که باعث هلاکت 241 کماندوی ارتش امریکا شد. اقدام بعدی بر علیه فرانسه بود که آن هم موجب هلاکت ده ها نظامی فرانسوی شد. این اقدامات بعدها در سرزمین فلسطین و برعلیه رژیم اشغالگر ادامه پیدا کرد. از اینجا بود که وحشت به یکباره سر و پای سردمداران غربی و نظریه پردازان آنها را گرفت و آنها به فکر چاره اندیشی برای این مشکل شدند. آنها به این نتیجه رسیدند که اگر این گونه عملیات های شهادت طلبانه و در این سبک سیاق علیه مناقع غرب در این منطقه ادامه پیدا کند دیگر غرب باید برای همیشه قید حضور در این منطقه ثروتمند و با ارزش را بزند. بنابراین قدم به قدم شروع به اقداماتی علیه این نوع عملیات ها کردند. اولین آنها طبق سنت همیشگی انگلیس ها انحراف در این اقدام بود. آنها با به وجود آوردن طالبان در افغانستان و پیوند زدن آن با دیگر دست نشانده های خود در القاعده و تحریک آنها به مشابه این قبیل اقدامات شهادت طلبانه منتهی این دفعه بر ضد مسلمانان دیگر و شیعیان به چند هدف رسیدند.
اولا این اقدامات به نوعی انتقام از اسلام انقلابی بود که با همین وسیله ضربات سخت و دردآوری بر ضد آنها وارد کرده بود که می توان اوج این اقدامات را در عملیات های انتحاری القاعده در عراق و برعلیه سایر مسلمانان جستجو کرد.
دوما توانستند از این اقدامات که با هدایت خود غربی ها علیه خودشان انجام شد(مانند 11 سپتامبر) استفاده کنند و چهره اسلام انقلابی را هم پیش انسان غربی و هم مسلمانان دیگر تخریب کنند و علاوه بر آن بهانه اشغال دو کشور مسلمان را بدست بیاورند.
سومین فاز از این دست اقدامات موضوعی است که این مطلب با آن شروع شد. حال بعد از اینکه دو اقدام اول را انجام دادند نوبت به آن می رسد که سردمداران غربی، خود انسان مادی گرا و رفاه طلب غربی را ترغیب به این کار منتهی بر علیه مسلمان بکنند. در وهله اول صهیونیست ها به سراغ افسانه ای دروغین به اسم "ماسادا" رفتند و آن را میان جوانان خود ترویج کردند. این افسانه می گوید که زمانی قلعه ای فلسطین که گروهی از سربازان یهودی در آن تحت محاصره ارتش روم بودند وجود داشته و سربازان به جای اینکه تسلیم شوند دست به انتحار زدند و مرگ را بر زندگی ترجیح دادند. اقدام بعدی هم توسط فیلم های هالیوودی و قهرمان سازی های پوشالی آنها انجام شد که انسان غربی را شجاع و از جان گذشته نشان دادند تا به آن وسیله جوانان خود را به این قبیل اقدامات ترغیب کنند. اقدام بعدی و جدیدترین اقدام در حوزه بازی های رایانه ایست. بازی های رایانه ای را به حق می توان مواد مخدر عصر جدید نامید که ذهن و فکر جوانان را تباه کرده و از آنان بردگانی برای اربابان جنگ غربی می سازند. از انبوه بازی های رایانه ای که در مورد جنگ ساخته شده می گذریم و ذهن خود را به بازی "پرندگان خشمگین" که درمورد اقدامات انتحاری است متوجه می کنیم. بسیار احتمال می دهم که این بازی در واقع برای تشویق جوانان غربی به انتحار است چرا که طی آن شما تشویق می شوید که با پرندگان که موجوداتی زنده هستند به اماکن و ساختمان ها حمله و آنها را تخریب کنید. و در آینده نیز به احتمال بیشتر شما با سری بازی هایی از این دست مواجه خواهید بود که از موجودات دیگری که بیشتر شبیه انسان ها هستند به این ساختمان ها و اماکن حمله کنید. جالبتر اینکه خبرگزاری مشرق دو عکس از سری جدید پرندگان خشمگین گذاشته است که در آن شما به کره ای آسمانی می روید که شکل آن شبیه نقشه ایران است و برجی را تخریب می کنید که شباهت بسیاری به برج میلاد دارد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/4/14 11:47 عصر
شب نیمه شعبان است و از کوچه مان رد می شوم. صدای اندی و مایکل جکسون و رقص تکنو پسران ما منتظران!را به وجد آورده...
شب نیمه شعبان است و مسجدمان خلوت خلوت، همان 20-30 نفر همیشگی که به سلامتی امام زمان شیرینی و شربت می خوریم و تمام شادیمان یعنی همین.
شب نیمه شعبان است و امام مسجدمان می گوید امشب تمام حاجت ها براورده می شود پس از خدا روزی بخواهید، فرج را بی خیال...
شب نیمه شعبان است و تلویزیون مان به مناسبت ولادت آقا "به این میگن بولدوزر" و "در جستجوی خواستگار" گذاشته، باشد با "پاگنده" محشور شوند...
شب نیمه شعبان است و گرانی کمر امت امام زمان را شکسته، و مسئولانی که هم اکنون مشغول تهیه سناریوی دعوای فردایشان هستند...
شب نیمه شعبان است و ما وبگردان، انتظار فرج از فیس بوک و گوگل داریم...
آقا جان هرچه می گوییم غم نان است، نمی دانیم از غم با تو نبودن بگوییم یا شادی ولادتت.
خدایا خودت عاقبتمان را به خیر کن
الهم عجل لولیک الفرج...
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : ح.کنجکاو در : 91/2/8 12:15 صبح
دو سال پیش بود یعنی سال 89، همین موقع ها، اوایل اردیبهشت ماه خبری به ما دادند که عمری(منظور عمر دانشجویی است!) منتظرش بودیم. قرار است به مناسبت شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) دو شهید گمنام را در دانشگاهمان به خاک بسپارند. همه بچه ها خوشحال بودیم که بالاخره شهدا به دانشگاه ما لطفی کردند و مدفنشان را دانشگاه ما انتخاب کردتد. اول از جا شروع شد که بچه ها رفتند به دنبال پیدا کردن جای مناسب برای شهدا. بچه ها از قسمت های مختلف دانشگاه عکس می گرفتند و برای سردار باقرزاده برای انتخاب نهایی می فرستادند. آخر سر توسط سردار باقرزاده تصویب شد که شهدا را پشت مسجد دانشگاه به خاک بسپاریم(البته همه مکاتبات تلفنی بود). بعد از آن کار ما شد تهیه و تدارک برای مراسم تدفین. چیزی در حدود یکه هفته اکیپی تقریبا 15-20 نفری مشغول مقدمات مراسم تدفین شدند. از منی که امتحان الکترونیک 2 با استاد سخت گیری به اسم م.ش داشتم تا حتی کسانی که قبلا درسشان تمام شده بود و فارغ! شده بودند. همه در همین حالی که مشغول تهیه و تدارک مراسم بودیم در فکر این بودیم که بعد از این چه کارهای فرهنگی مفیدی می توانیم انجام دهیم و خلاصه خدا عجب لطفی به ما کرده. مراسم، فردای سالروز شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) برگزار شد. که انصافا هم تشییع جنازه گرم و با شکوهی بود. از بچه های تدارکات که پرسیدم گفتند که حدودا 6000 تا لیوان شربت پخش کردند که اگه به طور متوسط هر کس یکی و نصفی شربت خورده باشد میشود 4000 تشییع کننده.
البته غربت شهدای ما تازه از همین جا شروع شد. از فردای مراسم به غیر از کارگرانی که مشغول بنای یادبود این شهدا بودند بسیار کم پیش می آمد که از دانشجویان ارزشی کسی راه خودش را کج کند و به این میهمانان سری بزند. من هم که اگر پیاده بودم و مسیرم با آنها یکی بود سری می زدم و اگر سواره بودم به غیر سلامی دیگر هیچ. نه مراسمی نه یادواره ای و نه حتی دعایی... .
حالا هم که هر موقع رد می شوم حس عجیبی دارم. حس غربت ، حس تنهایی، حس عذاب وجدان.
ای شهدا کاش به دانشگاه ما نیامده بودید و همانجا در غربت جبهه ها مانده بودید.
لااقل این طور گناهان ما کمتر بود...
مزار شهدای گمنام-دانشگاه زنجان
"بغض در میان راه
در کویر تفته گلوی من
ساقه ای شکسته بود
گفتم : این سخنوران که بی صدا غنوده اند
وه چه خوب و خواندنی سروده اند
قطعه ای بلیغ و ناب
جاودان سروده ای به رنگ عشق و آفتاب
قطعه ای که هیچ شاعری نگفت
بهترین ترانه ای که گوش آسمان شنفت
جان من نثارشان
آفتاب شعر من همواره سایه سارشان
گفت : با تبسمی به رنگ غم
بهترین و برترین سروده ی زمانه است
شعر ماندگارشان
قطعه ی بهارشان
این زمان
دیده از نگاه و لب ز گفت و گو
بسته اند اگر چه
باز
بر لب خموششان ترانه است :
اشک را مجال های و هوی مده
گوش کن به چشم خود
در مسیر بادهای نوحه گر
بی امان به سوی جبهه می وزد
پرچم مزارشان
گفت و بغض من شکفت ."
قطعه شهدا-مرحوم سید حسن حسینی
کلمات کلیدی :