اظهارنظری از زهرا رهنورد، 30 سال پیش : انشاء الله دولتی بیاید که
زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی 68ساله در آبانماه 1358 (همان زمان که همسرش سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی بود) طی 7 شماره متوالی با روزنامه جمهوری اسلامی که در آن زمان با سردبیری میرحسین موسوی منتشر می شد، گفت و گو کرد. این مجموعه گفتوگوها که تحت عنوان "ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران" منتشر شد، حاوی نکات مهمی است که در اینجا به آنها اشاره میشود:زهرا رهنورد در این مجموعه گفتوگوها خواستار سپردن دولت به نسل جوان و کنارهگیری دولتمردان با "سنهای بالا" شد و اظهار داشت: «چون حرف سر این است که چه تیپ دولتی روی کار میخواهد بیاید، به نظر من در درجه اول باید انشاء الله دولتی روی کار بیاید که اول از نسل جوان و زبده باشد، به هیچوجه سنهای بالا کارایی ندارند. ما احتیاج داریم به تجربه دست زدن. چون اسلام 1400 سال پیش توی سیستم بسیار سادهای پیاده شده بود، حالا میخواهیم اسلام را به شکل پیچیدهای در این نظام قرن بیستمی پیاده بکنیم، در این زمینه نیاز به تحول و شجاعت داریم. دست به تجربه زدن، چه بسا شکستهایی بخوریم و این کار را حتماً نسل جدیدی می تواند بکند. که در عین حال شدیداً ضدطبقاتی باشد. یک چنین تیپی بیاید روی کار، شروع کند شدیداً با صراحت، اصلاحات، تغییرات انقلابی در سیستم تقسیم زمینها، دولتی کردن کارخانهها و ملی کردن چون که ملی کردن عمیقتر است. ما بعد از انقلاب باید بدون این که وارد خشونتهای مسلحانه شویم، باید وارد از بین بردن تضادهای طبقاتی و از بین بردن مالکیتهای متمرکز میشدیم. چون بعد از انقلاب وارد مرحله شدیداً ضد طبقاتی مبارزه با فئودالها و سرمایهدارها نشدیم، به آن هدف اصلی که توحیدی کردن افکار و اندیشه مردم است نیز نرسیدیم.»
رهنورد ضمن ایراد اتهام تقلب به نحوه انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، متن نهایی تدوین شده قانون اساسی از سوی این مجلس را غیرعادلانه خوانده و اظهار میدارد: «در مورد قانون اساسی باید بگویم اولاً در این ترکیب یکدستی که در مجلس خبرگان هست، من موافق نیستم. که البته به این معنا نیست که اینهایی را که الآن هستند، آدمهای خوبی ندانم. قطعاً افراد خالص و پاکی هستند. مردم محله¬های خودشان اینها را انتخاب کردند و هیچ شکی نیست. حالا اگرچه در انتخابات تقلب بوده ولی به نظر من همه دستهها و گروهها تقلب کرده اند! این ترکیبی که وجود دارد، بینش مکتبی اسلام که الآن برای ما اصل قضیه است، در آن به ندرت حضور دارد، نه اینکه مطلقاً وجود نداشته باشد، هستند افرادی که خیلی مبارز هستند و در عین حال، مکتبی فکر میکنند ولی اندیشه حاکم بر مجلس خبرگان به نظر من یک اندیشه سنتی، مکتبی اسلام است. جنبه های اسلامی قانون اساسی قویتر است ولی جنبههای برابری طلبانه¬اش، آزادیخواهانه آن، آنطور که اسلام میخواهد، نیست. به این دلیل که جنبه مکتبی ندارد. یک مثالی من اینجا میزنم که خیلی جالب بود و آن این بود که لغت توحید را حذف کردند، بهخاطر این که به نظرشان بوی مارکسیستی میداد ولی لغت توحید اصلاً، اصل اول اصول دین ما است. چطور ما میتوانیم به آن اصل مشکوک باشیم بهخاطر این که از یک مکتب منزجریم. انزجار ما از یک مکتب را فقط و واقعاً میتوانیم با قدرت مکتب خودمان نشان دهیم. ما که بیاییم و مکتب خودمان را حقیرتر نشان بدهیم، دیگر چطور میتوانیم از آن مکتب منزجر باشیم. ما هم اگر منزجر باشیم، توده ما خواه ناخواه گرایش به آن پیدا میکنند. لغت توحیدی را آنها بیم از آن داشتند بهخاطر این که فکر میکردند معنی جامعه کمونیستی را می دهد، در حالی که (جامعه توحیدی)، جامعهای را می گویند که هر گونه طبقهبندی در آن وجود ندارد. این یک جز کوچکی بود که من مثال زدم که آیا وقتی که با یک چنین شروع می شود، صحبت قانون اساسی طبیعی است که از اول روال منطقی و مکتبی به خود نداشته باشد."
همسر موسوی سپس در مخالفت با تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی میگوید: «این حقی که به ولایت فقیه و شورای ولایت داده شده، کاملاً نفی کننده آن تواناییهای انسان برای شناخت حق و باطل است. به نظر من این کارایی منفی است. ضعفش در این است که توان شاخت و مسئولیت را از مردم می گیرد. اصلاً ولایت باید روشن شود که مسئله قیم بودن برای مردم نیست و مسئله فقیه باید معلوم شود. شرایط فقاهت باید معلوم شود و در صورتی این 2 مفهوم به همان معنی اصلی اسلامیاش بر گردد نه به آن معنایی که بعدها پیدا شده و الآن هم یک چیزی نیست که بشود واقعاً صد در صد با این مفهومی که عرضه می شود، بگویم مورد دفاع هر اسلام شناسی باشد. آن کدام فرد است که بتواند نماینده خدا باشد در روی زمین و بنابراین طبعاً باید با توجه به اینکه خود خدا آزادی و اختیار به خود انسانها داده، دیگر هیچ کس نمی تواند سلب آزادی و اختیار از انسانها بکند، بهعنوان اینکه من ولی هستم. این پرورش فقیهی که بعد از ائمه تا الان داشتیم، می بینیم افرادی با خرد و نبوغ امام خمینی اگر نگوییم که اصلاً نداریم، خیلی کم داشتیم و این خودش واقعیتی را نشان می دهد که خود آن زمینه ها نارسا است. این فقیهی که از همین حوزه تربیتی که تمام فقها داشتند، می خواهد طی کند و بیاید ولایت کند، خود این فقیه روی میزان شناختش حرف است. یعنی من معتقد نیستم بتواند همه جا باشد و رهبری همه جانبه در جامعه داشته باشد. در نتیجه شخصیت شناسی فقیه چیزی است که باید تغییر پیدا کند. فرض کنیم فقیهی آمد روی کار و شناختی خیلی متعالی هم داشت، آیا این باید به این ترتیب رهبری کند که تمام قدرت خلاقیت، انتخاب، کارایی و هر نوع مسئولیتی را از مردم بگیرد. اگر اینچنین باشد، این حقی که در قانون اساسی مطرح شده از نظر من مردود است.»
زهرا رهنورد سپس به روحانیت به شدت انتقاد کرده و میگوید: «سازمان روحانیت این ضعف را داشت که مکتبی نبود و از نظر بینش بسیار پایین بود. بعد از انقلاب در حقیقت تا حدود زیادی قدرت به دست روحانیتی که صدیق بود ولی بینش نداشت، افتاد. گروه هایی که در طول انقلاب حضور داشتند ولی حضورشان به هیچوجه حالت فعال و مکتبی نبود.»
گفتنی است زهره کاظمی با نام مستعار "زهرا رهنورد" در سال 1348 با میرحسین موسوی ازدواج کرد و پس از برگزاری یک نمایشگاه نقاشی در حسینیه ارشاد به همراه همسرش که او نیز خود را با نام مستعار "حسین رهجو" معرفی میکرد، به امریکا رفت و در آستانه پیروزی انقلاب به ایران بازگشت. رهنورد در سال 75 به جبهه اصلاحطلبان می پیوندد و در کنار محمد خاتمی قرار میگیرد. با پیروزی خاتمی در انتخابات دوم خرداد 76 وی به عنوان مشاور سیاسی رئیسجمهوری برگزیده میشود. یک سال بعد نیز به عنوان رئیس دانشگاه الزهرا(س) منصوب می شود، سمتی که تا سال 85 در آن مشغول به کار بود. زهره کاظمی (زهرا رهنورد) مدارک کارشناسی ارشد و دکتری خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد دریافت کرده است.
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخهای 14 لغایت 24 آبان 1358
کلمات کلیدی : رهنورد، اخبار فتنه 88