چند دلیل منطقی برای اثبات شکنجه نشدن متهمان اصلی حوادث اخیر
از هنگامی که زمزمه پخش دادگاه متهمان اخیر و اعترافات آنها به گوش می رسید رسانه های اصلاح طلب و همچنین رسانه های استکباری شروع به مشوش نمودن فضای رسانه ای و ادعای شکنجه شدن آنها برای اعتراف کردن به دست داشتن در شبه کودتای مخملین کردند. البته ما و همچنین رسانه های اصلاح طلب هرگز نمی توانیم به درون سلول های متهمان سرک بکشیم تا صحت این ادعا را بررسی کنیم و این خود دلیلی است بر اینکه نمی توان به طور مستقیم سیستم قضایی ایران را به شکنجه این متهمان متهم کرد و همچنین با این شیوه نمی توان آن را مبرا از شکنجه دانست. البته اصلاح طلبان دلایلی بر شکنجه داشتند از جمله مثلا:ادعای دختر ابتحی مبنی بر خوراندن قرص به پدرش برای اعترافات!(شکنجه روحی) که البته پدرش آن را به شدت تکذیب کرد. البته این ادعا برای کسانی که کمی به این موضوع فکر کنند و رفتار متهمان را در دادگاه دیده باشند خنده دار است. آخر کسی را که به او قرص خورانده باشند تا حالات روحی او طوری تغییر کند که بی اختیار در دادگاه اعتراف کند با رفتار طبیعی متهمان در دادگاه همخوانی دارد؟ خود قضاوت کنید در ضمن فکر کنم اگر اینچنین دارویی تا به حال کشف شده بود آمریکایی ها مدت ها بود که از آن استفاده می کردند تا از متهمان خود استفاده رسانه ای به عمل آورند. دلیل دیگر بعضی دوستان این بود متهمان چرا دفاعیات خود را از روی برگه می خوانند خود برای کسی که کمی به این موضوع فکر کند واضح است که این متهمان برای اینکه دفاعیات آنها دارای روند خاصی باشد و قابل کنترل برای خودشان باشد تا حرفی نزنند که بعدا از آن پشیمان شوند دفاعیات خود را بر روی کاغذ نوشته اند. و حال می پردازیم به دلایل خود برای رد شکنجه شدن متهمان حوادث اخیر:
1. اگر این گونه رسانه های اصلاح طلب و ضد انقلاب ادعا می کنند که به وسیله شکنجه از متهمان اعتراف گرفته اند این چگونه شکنجه ای است که نتوانسته پیرمردی به اسم بهزاد نبوی را به اعتراف در بیاورد که او در دادگاه گفت که :من به موسوی خیانت نمی کنم. و اعترافی در مورد کودتای مخملین نکرد؟ یا عبد الله رمضان زاده که روند دادگاه را نامناسب ارزیابی کرد و او نیز رفتار بهزاد نبوی را داشت؟ آیا این شکنجه ها جوانان اصلاح طلب را به حرف آورده ولی از به حرف در آوردن پیرمردهای اصلاح طلب عاجز مانده؟ این چگونه شکنجه ای است؟!!!
2. در دادگاه ها می دیدیم که بسیاری از متهمان در هنگام اعتراف همه تقصیرات را به گردن افرادی مانند هاشمی و موسوی و خاتمی می انداختند که برای مثال متهمی ادعا کرد که جرمش این بوده که فقط در یک تظاهرات شرکت کرده و یک سنگ به شیشه بانک پرتاب کرده! این چگونه اعتراف گرفتن با شکنجه ای است که بسیاری از متهمان تقصیرهای خود را به گردن دیگران می اندازند و خود را مبرا از گناه می دانند آیا شکنجه شده اند که اینگونه اعتراف کنند؟!!!
3. آیا قوه قضاییه فکر این را نمی کند که این متهمان بسیاریشان بعد از طی دوران محکومیتشان به خارج از کشور می روند و آنجا به خوراک تبلیغاتی برای رسانه های ضد انقلاب تبدیل می شوند؟ آیا این منطقی است که قوه قضاییه به خاطر اعتراف گرفتن، اینچنین سلامت دستگاه خود را برای جرم هایی چنین واضح زیر سوال ببرد؟
4. کسانی که رفتار شریعتی را در دادگاه دیده باشند می بینند که او بعد از اینکه اعترفات حجاریان را به علت ناتوانی جسمی او قرائت می کند با اصرار خود دفاعیه ای برای خود می خواند در صورتی که هنوز دادگاه به نوبت محاکمه او نرسیده بود! این رفتار ها پیش از آنکه نشان دهنده شکنجه شدن افراد باشد نشان دهنده روحیه ضعیف و خودخواه این متهمان دارد که برای کمتر شدن دوران محکومیت خود حاضرند هر کاری را انجام دهند، من جمله اعتراف که در همه جای دنیا راهی برای کاهش محکومیت است.
5. اینگونه اعتراف کردن ها مختص حال حاضر نمی باشد که رسانه های اصلاح طلب فکر می کنند که این اقدامات، اقدامات جدیدی است پس حتما با شکنجه بوده! بلکه از اول انقلاب تا کنون چه در کودتاهای ناکام اول انقلاب چه در اعترافات حزب توده و... تا حتی اعترافات یکی دو سال پیش کیان تاجبخش و هاله اسفندیاری اکثر متهمان به اتهامات خود اعتراف کرده اند و جالب است از همان زمان تاکنون رسانه های ضد انقلاب هرگونه اعتراف ضد خود را با شکنجه دانسته اند!
در پایان باید به این نکته اشاره کنیم که بر فرض محال شکنجه شدن متهمان، آیا این درست است که کسانی که ادعای حکومت را دارند اینچنین ضعف از خود نشان دهند و درمقابل شکنجه اینچنین ضعیف باشند؟!!! آیا این افراد ضعیف می توانند کشور به این بزرگی و با این همه مصائب و مشکلات گوناگون را اداره کنند؟ شما خود بهترین قاضی هستید!
ح.کنجکاو
کلمات کلیدی :