نشانه های ظهور : سفیانی و دجال
داستان سفیانی
سفیانى که از علائم الظهور شمرده شده کیست وقضیه اش چیست؟
از احادیث بسیارى استفاده مى شود که: پیش از ظهور حضرت صاحب الامر(ع) مردى از نسل ابوسفیان خروج مى کند. در توصیف وى گفته شده: مردیست ظاهر الصلاح و ذکر خدا مرتباً برزبانش جارى است، اما از پلیدترین و خبیث ترین مردم است. گروه کثیرى را فریب مى دهد و با خود همدست مى کند. مناطق پنجگانهء: شام و حمص و فلسطین و اردن و قنسرین را تصرف مى نماید و دولت بنى عباس براى همیشه به دستش منقرض مى گردد. گروه زیادى از شیعیان را به قتل مى رساند، سپس از ظهور حضرت صاحب الامراطلاع مى یابد. لشگرى را به جنگش مى فرستد اما به آنجناب دست نمى یابد و در بیابان بین مکه و مدینه به زمین فرو مى روند.
آنانکه اطلاع دارید: دولت بنى عباس، مدتها قبل منقرض شده اثرى از آن باقى نیست تا به دست سفیانى منقرض گردد!
حضرت موسى بن جعفر(ع) در حدیثى فرمود: دولت بنى عباس برروى حیله و نیرنگ بنا شده است ، آن دولت به طورى از میان خواهد رفت که اثرى از آن باقى نماند، لیکن دوباره تجدید مى شود به طوریکه گویى اصلاً آسیبى ندیده است
از ظاهر این حدیث استفاده مى شود که دولت بنى عباس باز تجدید مى گردد و انقراض آخرین دولت آنها به دست سفیانى به وقوع خواهد
پیوست. ممکن است گفته شود گرچه اصل خروج سفیانى از حتمیات شمرده شده ولى کیفیت و زمان خروجش معلوم نیست از حتمیات باشد، مثلاً ممکن است موضوع انقراض دولت بنى عباس به دست سفیانى از حتمیات نباشد و به دست دیگران واقع شود.
من شنیده ام : خالدبن یزید بن معاویة بن ابى سفیان چون آرزوى خلافت بردلش ماند و حکومت را به دست بنى مروان مى دید، براى تسلیت خویش و تقویت روحیهء بنى امیه، حدیث سفیانى را جعل کرد، صاحب اغانى دربارهء خالد مى نویسد: مردم عالم و شاعرى بوده و درباره اش گفته شده که: حدیث سفیانى را جعل نموده است.
. طبرى مى نویسد: على بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه در سال(159) در شام خروج نموده مى گفت: من همان سفیانى منتظر هستم و بدین وسیله مردم را به سوى خویش دعوت مى نمود.از این شواهد تاریخى استفاده مى شود که موضوع سفیانى از مجعولات است.
احادیث سفیانى را عامه و خاصه روایت کرده اند و بعید نیست متواتر باشد و به صرف احتمال و وجود یک مدعى باطل، نمى شود حکم به مجعولیت و بطلان کرد. بلکه باید چنین گفت: چون حدیث سفیانى در بین مردم شایع بود و مردم در انتظارش بودند بعضیها از این موضوع سوء استفاده نمودند و خروج کرده مى گفتند: ما همان سفیانى منتظرهستیم و بدین وسیله گروهى را فریب دادند.
داستان دجال
خروج دجال را یکى از علائم الظهور مى شمارند و او را چنین توصیف مى نمایند: مردى است کافر، یک چشم بیش ندارد آنهم در پیشانیش واقع شده و مانند ستاره اى مى درخشد، در پیشانى وى نوشته: کافر است به طوریکه هر باسواد و بى سواد آن را مى خواند. کوهى از طعام ونهرى از آب همیشه با اوست. برالاغ سفیدى سوار مى شود که هر گامش یک میل راه است . آسمان به دستور وى باران مى دهد و زمین گیاه مى رویاند اختیار گنجهاى زمین با اوست. مرده را زنده مى کند، با صدایى که تمام جهانیان مى شنوند ندا مى کند: من خداى بزرگ شما هستم که شما را آفریده روزى مى رسانم، به سوى من بشتابید.
مى گویند: در زمان پیغمبراکرم(ص) موجود بوده ونامش عبدالله یا صائدبن صید است. پیغمبراکرم(ص) و اصحابش به قصد دیدار به خانه اش رفتند او مدعى خدایى بود. عمرخواست به قتلش برساند ولى پیغمبر(ص) مانع شد. تا کنون زنده است و در آخرالزمان، از شهر اصفهان قریهء یهودیه خروج خواهد کرد.
از قول تمیم الدارى که ابتداء نصرانى بوده ودر سنهء نهم هجرى اسلام آورده ، حکایت کرده اند که گفته است: من دجال را در یکى از جزائر مغرب دیدم که درغل و زنجیر بودهوشیار: دجال را به زبان انگلیسى انتى کریست« Antichrist گویند
یعنى ضد یا دشمن مسیح، کلمه دجال نام شخص معینى نیست بلکه در لغت عرب هر دروغگو و حیله بازى را دجال نامند. در کتاب انجیل هم لفظ دجال زیاد دیده مى شود.
در رسالهء اول یوحنا نوشته است: دروغگو کیست، جز آنکه مسیح بودن عیسى را انکار کند، آن دجال است که پدر و پسر را انکار مى نماید.
ازدرهمان رساله مى نویسد: شنیده اید که دجال مى آید الحال هم دجالان بسیارظاهر شده اند
در همان رساله مى گوید: و هر روحى که عیسى مجسم شده را انکار کند از خدانیست و اینست روح دجال که شنیده اید مى آید و الان هم در جهان است.
در رسالهء دوم یوحنا نوشته است: زیرا گمراه کنندگان بسیار به دنیا بیرون شدند که عیسى مسیح ظاهر شدهء در جسم را اقرار نمى کنند، آنست گمراه کنند و دجال.
از آیات انجیل استفاده مى شود که: دجال به معنى دروغگو و گمراه کننده است و استفاده مى شود که: داستان خروج دجال و زنده بودنش، درآن زمان هم دربین نصارى شایع بوده ودر انتظار خروجش بوده اند.
ظاهراً حضرت عیسی(ع) خروج دجال را خبرداده و مردم را از فتنه اش برحذر مى داشته است، لذا نصارى در انتظارش بوده اند و به احتمال خیلى قریب، دجال موعود حضرت عیسی، همان مسیح کاذب و دجالى بوده که در حدود پنج قرن بعد از عیساى مسیح ظاهر شد و به دروغ ادعاى پیغمبرى نمود و اوست که بدار آویخته شد نه مسیح پیغمبر
در اسلام نیز احادیثى راجع به وجود دجال در کتب حدیث موجود است پیغمبر اسلام مردم را از دجال مى ترسانید و فتنه اش را گوشزد آنان مى کرد و
مى فرمود: تمام پیمبرانى که بعد از نوح مبعوث شدند قوم خویش را از فتنهء دجال مى ترسانیدند.پیغمبر(ص) فرمود: قیامت برپا نشود تا اینکه سى نفر دجال که خود را پیغمبر مى پندارند ظاهر شوند
علی(ع) فرمود: از دو دجالیکه از اولاد فاطمه به وجود مى آیند برحذر باشید. دجالى هم ازدجلهء بصره خروج مى کند که از من نیست و اومقدمهء دجالهاست.
کلمات کلیدی :