نامه ای از برهوت
مقاله بنده که به سفارش یکی از دوستان برای درج در نشریه ای دانشجویی در دانشگاه زنجان نوشته شده است
نامه ای از برهوت!
وقتی اولین بار سال 86 وارد دانشگاه زنجان شدم، در دنیای دیگری بودم با بیم و امیدهای دیگر. اصلا تصوری را که در حال حاضر در هفتمین سال تحصیلم(سال آخر کارشناسی ارشد) از دانشگاه و دانشجو دارم با آن موقع قابل قیاس نیست. تجربه های بسیاری بدست آوردم که بعضا برای آن بهایش را نیز پرداختم. شاید اگر در آن وقت کسی بود که به من تجربیات هفت ساله اش را از دانشجویی می گفت بسیاری از کارها را انجام می دادم و بسیاری را انجام نمی دادم. خب آنوقت کسی به من نگفت! اما حال من این احساس مسئولیت را در خودم می بینم که علی رغم مشغله بسیار قلم به دست بگیرم و کوله بار تجربه ام را در اختیار شما خواهران و برادرانم قرار بدهم. در این هفت سال بالا و پایین دانشگاه را دیدم و بسیاری از شئونی را که یک دانشجو از لحاظ فعالیت های علمی، فرهنگی، سیاسی، صنفی باید داشته باشد را تجربه کردم. تجربه ای استثنایی که شاید اگر بخواهم آن را و خاطرات مرتبطش را تبدیل به کتابی کنم حجم آن از 300-400 صفحه هم فراتر می رود. اما بنا به اصرار سردبیر، سعی بنده در اجمال است پس سعی می کنم تجربیاتم را در چند بخش گنجانده و خلاصه وار بنویسم.
دانشجو انسانی است 18-19 ساله که تا دیروز در دبیرستان باید سر صف می ایستاد ، سرکلاس به احترام معلمش بر می خواست، هر روز به موقع به مدرسه می آمد و به موقع میرفت ، در همه ی موارد تحت کنترل خانواده اش بود و در یک کلام نظم دیکته شده را اجرا می کرد. اما امروز در دانشگاه آزادی و اختیاری برایش گذاشته شده که اصلا قابل مقایسه با آزادی دوران دبیرستان نیست. حال در دانشگاه با دنیای جدیدی مواجه شده. می تواند از نظارت خانواده به دور باشد (علی الخصوص وقتی که اهل شهر دیگری باشد و در خوابگاه زندگی کند) می تواند فعالیت علمی آزادانه داشته باشد، می تواند با جنس مخالف ارتباط برقرار کند، می تواند فعالیت سیاسی داشته باشد، شعار بدهد، هو کند، تشویق کند ، می تواند در تشکل های دانشجویی فعالیت داشته باشد، می تواند از حقوق صنفی اش دفاع بکند، می تواند روسای دانشگاهش را به چالش بکشد و بسیاری از "توانستن" های دیگر که تا سه ماه قبل هیچ کدام را نداشت. و تمام این تغییر تنها در طی سه ماه مابین امتحانات خرداد ماه و کنکور تا آمدن نتایج کنکور سراسری اتفاق می افتد در صورتی که زمان مورد نیاز برای تطبیق با این تغییرات و کنار آمدن با این شرایط جدید بسیار بیشتر از این فاصله زمانی است. همین دلایل باعث می شود که مسائل بسیاری برای دانشجو پیش بیاید که نیازمند به یک راهنما باشد، کسی که دوران او را گذرانده باشد و حال با نگاهی از بیرون و کلی نگر ااو را در همه ی این مسائل راهنمایی کند
هدف ما بررسی این مسائل و راهنمایی در مواردی است که از ما بر می آید:
1. ارتباط با جنس مخالف و ازدواج:
تعارف نداریم، ما در سنی هستیم که ارتباط با جنس مخالف در آن بسیار ابعاد پیچیده تری نسبت به دوران کودکی دارد. نیازهای روحی و جسمی خلفت انسان او را نسبت به ارتباط با جنس مخالف حساس می کند و در شرایطی که هم اکنون در دانشگاه با آن مواجه هستیم بسیار پیجیده تر است.
-واقعیت این است که دانشگاه محل اصلی ازدواج نیست. یعنی اگر بخواهیم نسبت ازدواج های دانشجویی را نسبت به کل ازدواج ها در نظر بگیریم شاید رقمی بالاتر از ده درصد(آن هم با اغماض) نباشد پس به دانشگاه به عنوان محیطی که انتخاب همسر هدف اصلی در آن است، نگاه نکنید که متاسفانه تجربه نشان داده که بسیاری از خانم ها با این تصور غلط وارد دانشگاه می شوند.
- واقعیتی که متناسب با سن ماست این است که وقتی با جنس مخالف ارتباط برقرار میکنیم و یا حتی وقتی که بدون هیچ گونه از صحبتی از کنار او رد می شویم حسی به ما دست می دهد که ناآشناست. بسیاری این حس را که متناسب با سن جوانی است حس عشق و علاقه می پندارند و با این تصور غلط بعضا نا آگاهانه شروع به پر و بال دادن به آن می کنند. پس این حس ناآشنا را هیچ وقت عشق تصور نکنید.
-عشق و علاقه پسر ها تا قبل از سن 20-21 سالگی (که می شود ترم پنج یا شش) اصلا قابل اعتماد نیست. چون تغییرات شخصیتی تا قبل از این سنین بسیار سریع اتفاق می افتد و ممکن است کسی که تا دیروز از دختری خوشش می آمد حال او را نپسندد(که بسیاری از این موارد را به عینه دیده ام!). پس نه پسرها باید به علاقه هایشان تا قبل از 21 سالگی اهمیتی بدهند و نه دخترها روی ابراز علاقه های قبل از این سن حسابی بکنند. البته نباید از این نکته گذشت که بعضی از دختر ها هم تا قبل از این سن تغییرات شخصیتی زیادی پیدا می کنند. بسیاری از دخترها را دیده ام که مذهبی و محجبه بودند ولی اعتقاداتشان سست شد و بسیاری دیگر را نیز که مذهبی و محجبه نبودند اما به این مسائل گرایش پیدا کردند. پس باید در انتخاب همسر تا قبل از این سنین بسیار محتاط بود.
-باید دانست که هنوز هم بهترین و مطمئن ترین راه برای انتخاب همسر، از طریق خانواده است. بسیار اتفاق می افتد که پسرها و دخترها که از پختگی لازم برای تشکیل خانواده برخوردار هستند اما به دلیل احساسات جوانی انتخاب مناسبی را انجام نمی دهند و در نتیجه باید یک عمر عواقب آن را تحمل کنند اما خانواده راهی است که درصد خطای بسیار کمتری را دارد. اگر هم کسی را در محیط دانشگاه پسندیده اید او را قبل از هر اقدامی به خانواده تان معرفی کنید و پس از کسب نظرشان از طریق آنها اقدام کنید. راه دوم برای انتخاب همسر، از طریق دوستان متاهل است که بعضا جایی که خانواده توانایی انتخاب همسر را ندارد، کارایی خودش را نشان خواهد داد. البته باید حتما علایق و شرایط خودتان را به صورت کامل به این دوستان منتقل کنید.
-اگر احساس نیاز به ازدواج دارید و این حس در شما قوی است،حتما قبل از هر کاری چند کتاب پیرامون ازدواج و انتخاب همسر بخوانید. در مرحله بعد پیش مشاوری مومن، متعهد و دلسوز بروید و شرایط خانوادگی و شخصیتی خودتان را به طور کامل برای او شرح دهید. مسلما او بهتر از هرکسی می تواند تشخیص بدهد که شرایط سنی و عملی شما برای زندگی مناسب است یا خیر.
-مسئله ی دیگر دوستی های مابین جنس مخالف است. تجربه نشان داده 90 درصد دختر ها با تصور راهی برای ازدواج و آشنایی پیش از ازدواج به این دوستی ها در محیط دانشگاه تن می دهند و 10 درصد انگیزه های دیگری غیر از ازدواج دارند در صورتی که این نسبت برای پسرها برعکس است!(این قضیه را یک اعتراف پسرانه بگیرید!) پس اگر با این تصور وارد این دوستی ها می شوید مطمئن باشید اشتباه می کنید. حتی اگر این دوستی ها به ازدواج منجر شوند به خاطر اینکه مسائل و ملاحظات عقلانی پیش از انتخاب همسر در آنها رعایت نشده تبعات جبران ناپذیری در آینده زندگی شما دارند. اگر هم دو طرف این دوستی هدفی غیر از ازدواج از این ارتباط دارید بدانید که تبعات بسیار بد اخروی و دنیوی درآینده گریبانیگر شما و خانواده و فرزندانتان آینده تان خواهد شد. شک نکنید!
-سعی کنید دوستانتان را از کسانی انتخاب کنید که از این دوستی ها به دور باشند. و به هیچ وجه به این روابط که بعضا مثلثی و مربعی می شود! وارد نشوید و نقش رابط را ایفا نکنید. مواردی غم انگیز از این دست را دیده ام که به برخورد فیزیکی در محیط دانشگاه منتهی شده است! و حداقل آن این بوده است که آبروی دختر خانم و آقا پسری که به هر نحو پایش در این روابط باز شده است رفته و بسیاری از فرصت های ازدواج آتی نیز با آن خواهد رفت. در ضمن اکثرا این اتفاقات باعث بدبینی های شدید آتی نسبت به جنس مخالف خواهد شد.
چند توصیه مخصوص آقایان:
-اگر احساس نیاز به ازدواج دارید ولی شرایط آن را ندارید(پس از مشورت با مشاور متعهد برای زمان مناسب ازدواج) چند کار را انجام بدهید:1- سعی کنید برای کار، سربازی و ادامه تحصیلتان برنامه ریزی کنید. 2-ارتباطتان را با خدا تقویت کنید(نماز معجزه می کند!) و بدانید همه چیز دست اوست، پس از خودش بخواهید تا شرایط را برای شما فراهم کند. 3- بدانید هرکسی لیاقت ابراز علاقه شما را ندارد! پس آن را برای روزی که لازم است ذخیره کنید. 4- از فیلم ها و موسیقی های تحریک کننده به شدت پرهیز کنید و در محیط دانشگاه نیز مواظب نگاهتان باشید. 5- به صورت هفتگی و منظم، ورزش کنید 6-از خوردن غذاهای پرکالری و چرب پرهیز کنید.
-اگر شرایط ازدواج را دارید پس از مطالعه کتب مرتبط و مشاوره با مشاور متعهد با توکل برخدا و از دو طریقی که قبلا ذکر شد اقدام کنید. و اگر مورد مناسبی در محیط دانشگاه می بینید آن را به خانواده تان معرفی کنید. از ارائه پیشنهاد مسنقیم و بدون واسطه به خانم ها بپرهیزید(ممکن است کل فرایند را منتفی کند).
-اگر روزی در محیط دانشگاه دختری مستقیما به شما پیشنهاد ازدواج کرد بدانید که او قبل از هرچیزی نیازمند یک روانشناس است و از اختلالات خانوادگی رنج می برد(ولی یادتان باشد شما به هیچ وجه امدادگر و ناجی او نیستید! )
چند توصیه مخصوص خانم ها:
- هر پیشنهاد ازدواجی را به خانواده تان(مخصوصا پدرتان) ارجاع بدهید این کار باعث تشخص شما و افزایش اعتماد خانواده به شما خواهد شد. نشانه صداقت و عفت یک پسر این است که اولا با واسطه(و نه به طور مستقیم) این پیشنهاد را به شما مطرح می کند و ثانیا خواستار هرچه زودتر مطرح شدن این قضیه با خانواده تان است.
- کسانی ممکن است به بهانه آشنایی قبل از ازدواج و شناخت طرفین به شما پیشنهاد دوستی بدهند. ساده نباشید و بدانید که از طریق دوستی به هیچ وجه شناختی که مناسب ازدواج است، بدست نمی آید. برای روش های شناخت خصوصیات همسر آینده به کتب مرتبط مراجعه کنید.
-متاسفانه پسرهایی وجود دارند که ابزار احساسات به جنس مخالف برای آنها راحت است! پس مواظب احساساتتان باشید و فریب نخورید. در ضمن بسیار مواظب شماره ی همراهتان باشید، چون ممکن است روزی به دست این افراد بیافتد.
- ازدواج را نه امری فانتزی و رویایی که به عنوان واقعیتی که هم اکنون در خانواده تان با آن مواجه هستید ببینید. یادتان باشد که شما و احساساتتان استثنا نیستید. پس در انتخاب همسر واقع بین باشید.
شماره ی بعدی-فعالیت های علمی و درسی
ح. کنجکاو-ورودی 86
کلمات کلیدی :