سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچه بدان بسنده کردن توان ، بس بود همان . [نهج البلاغه]

تحلیلی بر تحلیل غلط! (نقد یادداشت امروز حسین شریعتمداری)

ارسال‌کننده : ح.کنجکاو در : 92/3/23 4:24 صبح

کلا حسین شریعتمداری را خیلی دوست دارم. نه فقط به خاطر اینکه فحش خوردنش از ضد انقلاب داخلی و خارجی ملس! است، بلکه برای اینکه همیشه اصول و مبانی ثابت و خاصی برای خودش دارد که با آن بقیه شرایط بیرونی را می سنجد و نمونه اش وقتی است که استحاله طلبان، عرصه اندیشه، سیاست و فرهنگ انقلاب اسلامی جولانگاه عرق خوری و عربده کشی هایشان بود، ذره ای از اصول خود عقب نشینی نکرد و یک تنه مقابل دهها نشریه زنجیره ای ایستاد. انگیزه بنده برای نگارش این نوشته، "نکته" ای است که حاج حسین قصه ما امروز در کیهان زده(روز قبل از انتخابات) و یادداشتی است که در سرمقاله دیروز کیهان نوشته است.

حسین شریعتمداری

ایشان در این نوشته ها به خاطر انصراف عارف از انتخابات اینطور تحلیل کرده اند که حال رای عارف به سمت روحانی سرازیر شده است و اصولگرایان به خاطر تشتت آرایشان مجبورند که به جای اینکه دور اول کار را تمام کنند با آقای روحانی به دور دوم بروند و در آنجا کار را تمام کنند. حاج حسین ما اینطور تحلیل کرده است که به خاطر همین به دور دوم رفتن اصلاح طلبان(حتی در صورت شکست در دور دوم) دوباره امیدهایشان برای ایجاد تغییرات مورد نظرشان در کشور زنده خواهد شد و این خطری بزرگ برای اصولگرایان خواهد بود. باید بگویم که بنده با اینکه به دور دوم کشیده شدن انتخابات برای اصولگرایان ناگوار خواهد بود موافقم. اما تفاوت دیدگاهم در جایی دیگر است. ایشان در ادامه اینطور استدلال کرده اند که بقیه اصولگرایان با قبول سمت هایی در دولت او، باید به نفع کسی که آرای بیشتری دارد کنار بکشند تا کار در دور اول تمام شود. آنطور که از نوشته حاج حسین بر می آید منظور ایشان از آن شخص مقبول حتما قالیباف است که در اکثر نظرسنجی ها پیشتاز است. اما بنده چند دلیل برای رد این توصیه و قبول همین تشتت آرای فعلی دارم. در وهله اول آقای شریعتمداری با یک پیش فرض غلط به این نتیجه رسیده و این پیش فرض این است که حتما آرای عارف به سبد روحانی ریخته شده است. این فرض غلط ناشی از یک بعدی و سطحی نگری به آرای جامعه است. ما دو نوع رای در مورد هر کاندیدایی داریم ایجابی، سلبی و متغیر. یعنی آقای عارف هم کسی را داشت که صد در صد به او رای می داد و هم کسی را داشت که صد در صد به او رای نمی داد(که با آن کاری نداریم) و هم کسی که نسبت به او رای نسبی داشت که ممکن بود با گذشت زمان تغییر کند. معمولا آن کسانی که رای ایجابی در مورد عارف داشتند قشری از طرفداران اصلاح طلبان در جامعه بودند که او را نماینده اصلاحات می دانستند. هنگامی که عارف انصراف داد خود به دو قسمت  تقسیم شدند عده ای به خاطر اینکه اصلاح طلبان دیگر نماینده ای در انتخابات ندارند یا رای سفید می دهند و یا اصلا در انتخابات شرکت نمی کنند. عده دوم بنا بر توصیه های آقایان خاتمی و هاشمی متمایل به روحانی خواهند شد. پس باید قبول کنیم که در وهله اول مقداری ریزش در آرای عارف خواهیم داشت. در وهله دوم قسمتی از آرای نسبی آقای عارف که به خاطر گل به خودی های جریان اصول گرا - و با عاملیت استاد اسدی های! جریان اصولگرا- نسبت به اصولگرایان سرد شده اند باز هم کاندیدای اصلاح طلب دیگری را (حتی اگر گذشته ای اصولگرا داشته باشد) به اصولگرایان ترجیح خواهند داد. قسمتی قابل توجه دیگری از کسانی که رای نسبی به آقای عارف داشتند جزو کسانی هستند که رای سلبی به آقای روحانی دارند، ایشان بعضا کسانی هستند که عارف را به خاطر یزدی بودنش و یا نخبه علمی بودنش و یا پوشش خاص خانوده اش و... دوست داشتند و حال که این ویژگی ها را در روحانی نمی بینند به کسان دیگری از جریان اصولگرا مانند ولایتی، قالیباف و رضایی روی خواهند آورد. فی الواقع عقلای جریان اصلاحات نیز این تحلیل را می دانند و به آن اذعان دارند اما آنچه که این جریان را به انتحار تشویق کرده است و وادارشان کرده که کاندیدای اصلاح طلب را قربانی کسی که در گذشته اصولگرا بوده کنند این است که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند، ولی شاید با این انتحار موفق شوند به دور دوم بروند و روح تازه ای در جریان اصلاحات بدمند. اما شاید برخلاف تصور بسیاری از جمله حاج حسین، ضربه بزرگتر آنجا باشد که جریان اصولگرایی نیز بخواهد اقدام جریان اصلاحات را انجام دهد. این گروه همان تصور ساده را از سبد آرای اصولگرایانی مانند ولایتی و رضایی دارند در صورتی که واقعیت بسیار پیچیده تر است. باید گفت که اگر کسی مثل ولایتی بخواهد امروز از انتخابات کنار بکشد بنا بر تحلیل پیچیده شرح داده شده ممکن است که علاوه بر کمکی که به سبد آرای قالیباف می کند به همان نسبت نیز به روحانی کمک کند! یعنی طیف سنتی جامعه را که بعضا به ولایتی رای خواهند داد به سمت سبد آرای روحانی که آخوند است، بکشاند. این اتفاق در مورد رضایی نیز مصداق دارد و ممکن است با انصراف همین دو کاندیدا رای روحانی از جلیلی پیشی بگیرد و به عنوان نفر دوم به دور دوم برود. اما طبعا گفته می شود که اگر جلیلی نیز علاوه بر دو نفر قبلی به نقع قالیباف انصراف بدهد کار در دور اول تمام است و به دور دوم نمی کشد اما یک سوال بزرگ در اینجا پیش می آید و اینکه اگر با انصراف جلیلی و با توجه به تقویت سبد آرای روحانی به طبع انصراف دو اصولگرای قبلی-و با همان نگاه پیچیده به آرا- کار در دور اول تمام نشود چه می شود؟ آن وقت ما می مانیم با روحانی ای که به دور دوم آمده و جلیلی ای که به خاطر رای آوری قالیباف در دور اول حذف شده و جای خود در رده بندی آرا را به روحانی داده است، یعنی همان چیزی که هدف اصلاح طلبان است. به این می گویند بازی در زمین حریف. چرا که هم با دست خودمان کاندیدای محبوب و انقلابی-که هم اکنون تمام توجهات در دنیا معطوف رای آوری اوست- را از گردونه انتخابات حذف کرده ایم و دودستی جای او را در دور دوم به سازشکاری مثل روحانی داده ایم که تمام طیف های اصلاح طلب داخل و خارج پشت سر او جمع شده اند. به قول معروف خر بیار و باقالی بار بزن! حال با این اشتباه خدا می داند که در دور دوم چه اتفاق می افتد و اصلا بعید نیست که دشمن با سوزاندن یکی از مهره های سوخته خود(مانند ماجرای توطئه برای بمب گذاری در هواپیمای خاتمی در سال 88) آرای جامعه را احساسی کند و با کشاندن آن به سمت روحانی بازی باخته را 3 بر هیچ ببرد.

 

یاعلی

 




کلمات کلیدی :